زیباترین حس من

گل پسر خوشگلم سلام پاییزی مامان به تو

پسر م عشقم خیلی شرمنده توام که خیلی دیر به دیر میام برات مینویسم.

بخدا وقتی برام نمیمونه.از لحظه بیدارشدنمون تا خواب شب بدو بدو داریم.

امروز که برات نوشتم یک سال  و 4ماه و25 روز داری.

حالا دیگه 16تا دندون داری هرچند که دندونای جلوت بخاطر قطره اهن دارن سیاه میشن.

از اواسط  ابان هم بعد 2ماه تمرین و تنبلی بالاخره داری راه میری.کامل کامل.تازه سرعت هم پیدا کردی.وقتی در حموم بازه بدو بدو میری تو حموم تا بیام بگیرمت سریعتر میری.و البته باکلی جیغ و خوشحالی.

حرف زدنم که هیچی دیگه قربونت برم تنبلی مامان.تنها کلمه و اولین کلمه که یاد گرفتی داغه هست.برای اینکه به چای داغ یا بخاری یا گاز دست نزنی هی میگییم داغههههه.یاد گرفتی میگی ( داغ).ددر هم بلد شدی.البته هم گفتنشو هم مفهومشو.

سریع پاتو میاری بالا تا جوراب پات کنیم.یا روسری منو میاری برام.کلا خیلی ددر دوست داری.

شطیتنتم که قربونت برم تمامی کارهایی که آدرینا نمیکرد رو میکنی.بخاطرتت میز شیشه ایی وسط سالن رو جمع کردیم.مبلهارو اوردیم وسط تا نری رو کانتر.تلفنی هم وای اونقد بامزه حرف میزنی.... گوشی رو میگیری و با جدیت جواب شخص پشت خطی رو میدی.البته من که چهره ات رو میبینم نفسم میره.

خلاصه دیوار راست رو بالا میری.هرچی دستت میرسه می کوبی به تلویزیون .

خلاصه که عشقم بدون تو میمیرم.تو و آدرینا شادی زندگی منید.

بابا مازیار هم عاشقتونه.هروقت صداشو میشنوی باذوق میدویی بغلش.

پسرکم بهترین باش و شادترین.خنده از لبات نره هرگز.

سرافرازو بزرگ باشی.

دوستت دارم عشقم.

شیطنتهای شما

آرسام و رفیق جینگش آریا

در حال شو دیدن