arsamarsam، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 15 روز سن داره

آرسام عشق مامان آرزو و بابا مازیار

خداوندا به همه عاشقان طعم شیرین مادر و پدر شدن رو بچشون که هیچ لذتی برتر از این نیست

ببخشید باز دیر کردم

سلام به پسر یکی یکدونه خودم عزیز دل مامان خیلی خیلی وقته نیومدم و برات ننوشتم.از پاییز پارسال.یخورده که با نینی وبلاگ مشکل داشتم یکم هم گرفتاری های خودم. نمیدونی چقدر شیرین شدی.همش سر به سر خواهرت میزاری.مهد هم یروز رفتیم نموندی منم منصرف شدم از گذاشتنت. به تصادف میگی تصافد اینم یه نمونه از حرفهات.تمام ماشینها رو میشناسی.با پدر بزرگ و مادر بزرگهات رابطه خوب داری.مهربونی و شیرین.تولد پایان 4 سالگیت رو خانوادگی گرفتیم که متاسفانه عکسهاش تو گوشیم پاک شد. عسد سال 97 هم خونه مومو برگزار کردیم و شام خونه مامان مریم البته امسال بدون عمه سولماز. دوبار هم تهران رفتیم خونه عمه اکرم و خاله الناز البته دوستهای منم دیدیم.راستی ار...
31 تير 1397

تابستان و پاییز

سلام خنک من به جوجوشیطونم. پسر گلم خلاصه تابستون اومد و رفتیم تهران چند روز خونه عمه اکرم بودیم تا از امریکا بیان و بعد رفتیم خونه خاله سیمین.اونجا 16 تیر ماه برات تولد گرفتیم. دوستای مدرسه من و بچه هاشون.خیلی خوب بود و لذت بردیم.یه تولدم عکه آزاده خونشون گرفت و همه عمه هات بودن بعد چندروزبرگشتیم شمال و مرداد تولد آدرینا جونم بود.که تو خیلی اذیتش میکنی. اواخر مردادم برای یکماه رفتیم تبریز.تا 26 شهریور موندیم.6 شهریور مومو عمل زانوکردم3روز بیمارستان بود.پشت در اتاق عمل تنها اشک ریختم.تو آدرینا بوبو و عمه ناهید و سالار دلارا هم تو حیاط بیماستان بودین.بعد شسهند اوردیمش و کلی عیادت کننده.چند روز بعدش دایی اینا و بعد خاله الن...
9 مهر 1396

تابستون سلام

پسر خوشگلم و شیطونم سلام من در اولین روزهای تیر ماه به تو عشق من خیلی دیر میام و مینویسم میدونم.اما خودت میدونی که چه انرژی از من میبری.کارت شده جیغ بنفش کشیدن جهت زور گویی یا موهای آدرینا رو کندن یا ما 3 نفر رو زدن. هر راهی رفتیم جواب نمیده و بدتر میشی.حالا دو روزه از روش صندلی تنبیه استفاده میکنیم.که وقتی میری روش اجازه نداری پیاده بشی.و هی میگی دیگه نمیزنم یا دیگه جیغ نمیکشم. از 20 خرداد هم رفتیم تو پروسه از پوشک گیری که تااین لحظه هنوز نگفتی جیش.اگه خودم ببرم میری دستشویی نبرم نمیگی خیلی شیک و مجلسی. عاشق رانندگی هستی.در ماشین رو تو بازو بسته میکنی .آدرینا رو اذیت میکنی.با آریانمیسازی.البته دیگه نمیزنیش.اون تورومیزنه...
2 تير 1396

بهار اومده

سلام پسر شیطون و خوشگلم  عزیز دل مامان شیطون من بهار شده باز من دیر اومدم واسه نوشتن.عید رو که کلا شمال بودیم با کلی مهمون خونه مومو خانواده عمه اکرم و پسر عموی بوبو با خانوادش و ما کلا موندیم اونجا.کلی سرتون با سگهای عمه اکرم گرم بود و تو حیاط شیطونی کردین. آرسامم خیلی عسل شدی بقدری با مزه حرف میزنی که نفسم میره اما خیلیم شیطونی.کلی خواهر خوشگلت رو اذیت میکنی.موهاشو میکشی یا لگد میزنی.اون طفلی هم گریه میکنه. عاشق دایی ممدی شدید صبح تا بیدار میشی دنبال اون میگردی.بیشتر وقت پایینی بیچاره زندایی. چند روزی هم رفتیم تهران حیف مریض شدی هم تو هم آدرینا.اما خوش گذشت.رفتیم شهرک سینمایی غزالی. خونه دوست من خاله سیمی...
11 ارديبهشت 1396

آرسام وسخنانش

تنی چند از سخنان جنابعالی مونک یا باندونک=بادکنک          نخوایم=نمیخوام    دشویی=دستشویی       اینی=قند     سیب=شیر    خن جنگ=خرچنگ     دسیب=دستکش      ممت=ممد    منه=مال منه     شبورک=شلوارک    ماسیار=مازیار       دوبویه=دوباره      داشوت=قاشق      سیگاب=آبنبات     صبیی=صبری       سالال=سالار      مساسک و مسکاک=مسواک       جیداب=جوراب یا دمپایی    اخداختم=انداختم مونک تیریک=بادکنک ترکید  ...
6 بهمن 1395

شرمندگی مامان

آرسامم آرسامم آرسامم شرمنده شرمنده شرمنده از تیرماه نیومدم بنویسم شد 7 ماه.خرابی لپ تاب وشیطنتهای خودت مانع شده.آخه نمیدونی چی شدی تو. بلا بلا ادرینا وآریا از دستت امنیت ندارن.همیشه آریا رومیزنی و گاز میگیری.آدرینا روهم همینطور. کامل حرف میزنی با لهجه خیلی خاص وبا نمک.روی کانتر یا هر جای خطرناکی دیده میشی. سالار 10 روز اومد خونمون پدرشو در آوردی.شهریورکه رفتیم تبریز خیلی آقا تر بودی نمیدونم چرا یهو اینقدر شیطون تر شدی. جیغ کشیدن شده حربه تو اما ما باج نمیدیم هنوز پوشکی هستی تنبل خان.امتحان کردم دیدیم نخیر تو شورت آموزشی خراب کاری کردی و به روت نیاوردی. خلاصه آرسام گاهی گریه منو در میاری.بهت میگم میرم...
5 بهمن 1395

تولدت مبارک

سلام گرم من به تیر ماهی عزیزم عشق مامان تولدت مبارک دوساله که نفس ما شدی، زندگی ما شدی،شیطون و بلای خونمون شدی،و ما عاشقونه دوست داریم. پسر شیطونی که هنوز کامل حرف نمیزنه.اما از دیوار راست بالا میره. دست بزن داری فراوون.مو میکشی البته مال خواهرتو.آریا رو میزنی زیاد و این ناراحتمون میکنه. کلمات رو سعی میکنی تکرار کنی اما خیلی بامزه.حالا برات مینویسمشون. تا در باز میشه برای بیرون رفتن کلی جیغ میکشی و گریه میکنی.اگه بتونی هم دمپایی هاتو یا بقول خودت جیدا هاتو میپوشی و میری بیرون. خلاصه گل من 2سال که اینحوری گذشت.گاهی خسته میشم.2تا بچه گل انرژیمو میگیرن خب. امسال نشد تولد بگیریم روز تولدت مصادف شد با عید فطر و...
17 تير 1395

پسر شیطون مامان

سلام بلا خان آرسام خان میدونی چقدر شیطون شدی؟میدونی بخاطرت دکور عوض شده تا بالای کانتر نری؟ میدونی همرو میزنی و مو میکشی مخصوصا خواهر مهربونتو که حتی با اینکه دردش میاد نمیزاره دعوات کنیم. خلاصه چی بگم پسر! بد غذا شدی.تو سفر تهران هم مریض شدی.کلا اشتها نداری. هنوز هم شیر مامان میخوری و نمیدونم چجوری از شیر بگیرمت وقتی اینقدر وابسته ایی.منتظرم تا مریضیت خوب بشه. اما بااین همه بلا بودنت عاشقتیم.با بابا فوتبال بازی میکنی و تا 3 میشمری اما از حرف زدن خبری نیست. تک کلمه رو هم که تکرار میکنی در حد یباره! آرسامم عاشقتم و از خدا میخوام تنت همیشه سالم و لبت همیشه خندون باشه مامانی ...
9 خرداد 1395

بای بای94

سلام شیطون خان مامان آرسام بلا تموم وقت و انرژیم صرف جنابعالی میشه آخه این درسته؟وقت واسه نوشتن کم میارم پسرک شیطونم الان که مینویسم 27 اسفنده 94 اخرین روزای سال .عمه ها اومدن و سرمون گرمه سال نسبتا خوبی بود.الان کامل راه میری اما دامنه لغاتت خیلی کمه.همه خوردنی ها میشه (می) همه پوشیدنیها میشه (جیداب)همون جوراب.همه رو بابا صدا میکنی حتی منو. لبه میز تلویزیون روی کابینتها روز میز ناهارخوری محل گشتنته. در ضمن گاهی خیلی بد میشی.مو میکشی و گاز میگیری مخصوصا آدرینا طفلکو و آریارو.میری میشینی رو آریا. گوشی موبایل که از دستت در امان نیست مخصوصا مال زنداییت تمام شیطنتهای رادینم که تو هوا میزنی.رقصتم که به دایی و م...
27 اسفند 1394