arsamarsam، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 12 روز سن داره

آرسام عشق مامان آرزو و بابا مازیار

2ماههههههه

1393/6/19 2:02
نویسنده : مامان آرزو
101 بازدید
اشتراک گذاری

عشق تابستانی من سلام

پسر خوشگلم 2 ماه شدی.2ماه هر شب با ما هم نفس شدی و هر روز کنار ما زندگی رو تجربه کردی.

هر شب تو گهواره کنار من آروم خوابیدی و من غرق لذت از کنار تو بودن شدم.

دیگه کم کم میخندی.وقتی نازت میکنیم یا باهات حرف میزنیم لبخند تحویلمون میدی.

خواهریت دیگه حساسیت سابق رو به تو نداره مگر اینکه یه غریبه بغلت کنه یا ببردت.میگه داداشمو بدین.

وقتی من خوابم پستونک رو اون تو دهانت میزاره .و میاد و بوست میکنه.

بمن میگه مامانی به داداشیم بگو نگران نباشه خواهری مواضبشه!

منو تو هم داستانی داریم آرسام خان:از 12 شب تعریف میکنم:

معمولا خواب تا 4 حتی 5 .یعنی خوابو به شیر خوردن ترجیح میدی.گاهی خودم میارمت و بهت شیر میدم که معمولا میخوابی و نمیخوری.اگه خودت بیدار بشی که میخوری و معمولا پوشکت پرهههههههههههههه.

با هم میریم تو اتاق و من میشورمت و پووشکتو عوض میکنم و کلی باهم بازی میکنیم.البته این اتفاقات معمولا تو ساعت 5 رخ میده هاااااا.

حالا که سیر شدی و جات هم تمیزه و یکم هم بازی کردی وقتی میزارمت تو گهواره زود میخوابی.گاهی 2 ساعت یا 3 ساعت یه بار بیدار میشی و شیر میخوری.

گاهی هم ساعتهای طولانی بیداری و همش غر میزنی تا یکی بیاد باهات حرف بزنه.

وقتی هم که کار دارم یا تو آشپزخونه مشغولم هم جلوی تلویزیون میزارمت و تو با دستهای خودت بازی میکنی تا حوصله ات سر میره غر زدنو شروع میکنی.

خلاصه که این روزها حسابی سرم شلوغه.تو و آدرینا حسابی درگیرم کردین.

16 شهریور هم واکسن 2 ماهگی تو زدیم.بابا بردت ولی دایی و زن دایی بردنت تو واسه واکسن.خدارو شکر تب نکردی اما یه 1 ساعتی گریه کردی.منم پاهاتو با روسریم بستم تا نتونی تکون بدی و خوابت برد.همون شب دردت هم آروم شد.

تو هم مثل آدرینا اصلا اذیت نداشتی.من باید خدارو شکر کنم که 2 تا بچه آروم بمن داده.

حالا بگم از اطرافیان.مومو که عاشقته چون نزدیک 40 روز خودش نگهت داشته.بوبو هم تازگیها میاد سراغت و باهات کلی حرف میزنه.

مامان مریم و بابا حسین هم وقتی آدرینا نباشه کلی نازت میدن.اما تا آدرینا میاد باهات کاری ندارن.

دایی و زن دایی هم که دیگه نگوووووو.مخصوصا زن دایی .مدام باهات سرگرمه.از حموم هم که میایی زن دایی یا خاله الناز لباس تنت میکنن.

رادین که حاضره بخاطرت همه رو کتک بزنه.هر روز بهت سر میزنه.مگه من داداشی آرسامم.

خاله النازم خیلی مواظبیته و دوست داره.گاهی میاد و میبردت یا من کار داشته باشم میسپرمت به اون.

3 تا عمه هاتم که معلومه دیگه خیلی دوست دارن.خیلییییییییییی

جالبه که عمه های منم دوست دارن بس که شیرینی.قندییییی

موقع شیر خوردن هم عشقمو تقدیمت میکنم پسرم وقتی یه نفس شیر میخوری و گاهی نگاهم میکنی تو چشمهای طوسی رنگت دنیای من هم زیباتر میشه و من غرق لذت مادر بودن میشم.

پسرم همیشه سلامت باش و مایه افتخار منو بابا مازیار باش.

دنیا دنیا دوستت دارم.سام سامک من

دختر و پسر ورزشکار من

آرسام و دوستش تارا خانوم

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)