اولین مسافرت به آذربایجان ریشه مامانی

سلام به پسر خوش اخلاق خودم

گل پسرم منو ببخش که دیر به دیر میام و برات مینویسم.سرم یکم شلوغه.خب رسیدگی به 2 تا جوجه یکم وقتم رو پرتر کرده.هر چند که به لطف خدا دو تا جوجه آروم نصیبم شده.

میدونم بالاخره یکی چشمت میکنه بس که آروم و خوش اخلاقی.

تا باهات حرف میزنن مخندی .

جدیدا هم از خودت یه صداهایی در میاری ،لباتو میخوری انگار یه چیز ترش خوردی.

فکر کنم یواش یواش داری منو میشناسی حتی آدرینا رو هم میشناسی.آخه بما عکس العمل نشون میدی.

تا به امروز که شبها خوب خوابیدی.از امروز به بعدم خدا بزرگه.

راستی اولین مسافرتت رو هم رفتی.4مهر رفتیم تبریز خونه عمه ناهید(دختر عمه مومو وبوبو).ساعت 6 صبح راه افتادیم و 6 عصر هم رسیدیم.

عمه ناهید که عاشقت شده بود.حتی چند باری نگهت داشت تا من بتونم برم خرید.

اسکو هم رفتیم اما خیلی کم.نشد ازت عکس بندازم.هر سال باغ میرفتیم امسال نرفتیم.بیشتر تبریز بودیم اما نمیدونم چجوری شد 13 روز.هر بار هم که میخواستیم بر گردیم عمه ناهید اینا نمیزاشتن.

مرسی از تو گل پسرم و خواهری خوبت که اذیتمون نکردین.

دیشب هم پنجمین سالگرد ازدواج مامانی و بابایی بود.کلی ازتون عکس انداختم.

دوست دارم سالها کنار هم این روز رو جشن بگیریم.

خواهریت هم دوستت داره و البته اذیتت نمیکنه.گاهی من کار دارم تو رو میسپرم به ادرینا هر چند که میگه مامان بیا خسته شدم.

10 روز دیگم واکسن 4 ماهگی رو داری.امیدوارم تب نکنی.

ویزیت ماهیانت هم نشون میده شدی 6کیلو 200 گرم با قد 64.دکتر بهت گفت پسر قرتی اگه اینجوری پیش بری خیلی بلند میشی هاااااا.

پسر مهربون و خوش خلقم عاشقتم.همه میگن شبیه منی.البته مهم نیست شبیه کدوممونی،مهم اینه که عشق منی.

هم تو و هم آدرینا طعم خوب مادر بودن رو بمن چشوندین.

وقتی رو زمین دست و پا میزنی یا موقع شیر خوردن نگاهم میکنی غرق لذت میشم.

همیشه مواظبت خواهیم بود و همیشه ازت میخوام سالم باشی.

دنیا دنیا دوستت دارم یگانه پسرم.